من همواره از گفت‌وگوی ابراهیم وخداوند که در اوایل قرآن آمده به هیجان آمده‌ام: «و [یادکن] آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگارا به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟» فرمود: «مگر ایمان نیاورده‌ای؟» گفت: «چرا، ولی تا دلم آرامش یابد». فرمود: «پس چهار پرنده برگیر؛ و آنها را پیش خود ریز ریز گردان سپس بر هر کوهی پاره‌ای از آنها را قرار ده؛ آنگاه آنها را فراخوان، شتابان به سوی تو می‌آیند، و بدان که خداوند توانا و حکیم است» (سوره‌ی بقره، آیه 260). در آیات دیگری، ابراهی (ص) در ایمان خصوصی و دعوت عموی‌اش فردی ثابت قدم توصیف شده، آنچنانکه خداوند او را خلیل‌الله (دوست خدا) نامیده است. من متعجبم که چرا قرآن حتی به صورت تلویحی به این امکان اشاره می‌کند که این پیامبر بزرگ در مورد قدرت خدا شک و تردیدهایی به دل راه دهد؟ آیا به این دلیل نیست که قرآن از طریق این گفت‌وگو اعلام می‌کند که شک و پرسش‌گری آزاد و بی‌پرده جنبه‌های ذاتی ایمان هستند؟
به نظر من این آیه یکی از قوی‌ترین فرامین الهی در مورد تساهل است، چرا که اگر خداوند می‌تواند به قلب مضطرب یک پیامبر با چنین درک محبت‌آمیز و دلسوزانه‌ای پاسخ دهد، آیا احتمال اینکه او تردیدهای انسان‌های عادی را درک کند بسیار بیشتر نیست، و اگر تردیدهای ما برای خداوند قابل درک است، پس آیا وظیفه‌ی ما انسان‌ها برای پیروی از این صفت الهی و درک و پذیرش تردیدهای دیگران بسیار بیشتر نمی‌شود؟
قرآن آنقدر عمیق است که مسلمانان بتوانند منابع فراوان تساهل، کثرت‌گرایی، احترام به تنوع و حتی شک و تردید را از آن استخراج کنند. خالد ابوالفضل در مقاله اندیشمندانه‌اش به خوبی این منابع را نشان می‌دهد. من با او موافقم که پاک‌دینان و افراط گرایان مسلمان از این منابع درست استفاده نکرده‌اند. اما استدلال او در مورد عدم استفاده درست از منابع تساهل در قرآن، خود برتربینی و عدم تساهل بسیار گسترده‌تری را که در میراث فکری اسلامی وجود دارد، از نظر دور می‌دارد. قرائت‌های تنگ و غیر لیبرال از قرآن منحصر به گروه‌های حاشیه‌ای نیست. اگر چنین بود، وظیفه ایجاد جوامعی لیبرال و متساهل در کشورهای اسلامی بسیار آسان‌تر بود. اگر مسلمانان معاصر آنچنان که ابوالفضل اصرار دارد، باید «موهبت‌»های کامل روح قرآن را درک کنند، آنها باید «مسئولیت» کامل تاریخ سیاسی و فکری خود را پذیرا گردند.
لازم است استدلال خود را روشن سازم: من نمی‌گویم که تاریخ اسلامی یک تاریخ عاری از تساهل است. سوابق تاریخی بیانگر آن است که جوامع اسلامی دوره ماقبل مدرن عموماً به اندازه‌ی جوامع هم‌عصرشان در دیگر بخش‌های جهان و حتی در موارد بسیاری، بیش از آنها پذیرای تنوع و آزادی مذهبی بودند. اما این موضوع در مورد دولت‌ها و جوامع اسلامی مدرن صدق نمی‌کند، چرا که از لحاظ برابری، دموکراسی و حقوق بشر با استانداردهای بین‌المللی فاصله زیادی دارند. مطلب من این است که خواه ما در مورد تساهل، تنوع و آزادی در جوامع اسلامی ماقبل مدرن بحث کنیم و خواه در جوامع اسلامی مدرن، به هر حال مسلمانان به طور کلی از معیارهای قرآنی فاصله زیادی دارند، و دیگر اینکه بخشی از مسئولیت این ناکامی را باید به محدودیت‌های موجود برای تفسیر قرآن نسبت داد.
برای مثال اگر به آیه‌ی 260 سوره‌ی بقره بازگردیم، می‌بینیم که مشهورترین مفسران تمام تلاش‌ خود را به کار گرفته‌اند تا کوچک‌ترین نشانه‌ای از شک را از درخواست ابراهیم از خداوند پاک کنند. اکثر مفسران سنتی و مدرن با تفسیر القرطبی (متوفی 1273)[1] هم‌عقیده‌اند که درخواست ابراهیم ابداً بر شک وتردید او دلالت ندارد و صرفاً بر تمایل او «به ارتقای علم‌الیقین خود به عین‌الیقین دلالت دارد».[1] اساس این تفسیر این است که پیامبران مصون از اشتباه و شک هستند. این اصل در نظر مفسران اسلامی باید حفظ شود حتی اگر مستلزم این اصل در نظر مفسران اسلامی باید حفظ شود حتی اگر مستلزم سرپوش گذاشتن بر پرسش مستقیم خداوند برا محکم کردن ایمان‌مان خواستار گواه و نشانه شویم.
قرآن مکرراً به پیچیدگی‌ها و ابهامات ایمان و دین اشاره می‌کند. در سراسر قرآن خط تمایز باریک میان درستکاری و خطاکاری مورد تأکید قرار می‌گیرد و از مؤمنان می‌خواهد که فروتنی پیشه کنند، با این علم که هیچ شخص یا حتی هیچ اعتقادی نمی‌تواند مدعی باشد که حقیقت کامل است. با این وجود، سنت تفسیر قرآنی مرتباً تلاش می‌کند که خلاف این موضوع را اثبات نماید.
در اینجا ببینیم تاریخ طولانی تفسیر با دو آیه‌ای که ابوالفضل به آنها اشاره نموده، چه برخوردی داشته است. در آیه‌ی اول، یعنی آیه‌ی 62 سوره‌ی بقره می‌فرماید: «در حقیقت، کسانی که [به اسلام] ایمان آورده، و کسانی که یهودی شده‌اند، و ترسایان و صائبان، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمی بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد». به نظر می‌رسد که این آیه به صراحت رستگاری خداوندی را به همه انسان‌هایی که به ایمان گواهی دهند و کردار نیک داشته باشند، گسترش می‌دهد. با این وجود، اکثر مفسران کلاسیک راه‌هایی را برای محدود کردن این وعده الهی یافتند. یکی از این شیوه‌ها استدلال به نفع چیزی بود که ژان مک اولیف آن را «مراحل نجات»[2] می‌نامد: بنابر این یهودیان، مسیحیان، و صائبان که پیرو دین «اولیه» بودند (دینی که اسلام معتقد است که بین همه پیامبران مشترک است) تنها قبل از ظهور اسلام وعده‌ی الهی رستگاری در جهان آخرت به آنها داده شد.[2] پس از اینکه به محمد (ص) آخرین وحی الهی نازل شد، تنها مسلمانان حقیقی را باید مشمول این آیه برشمرد.
دومین ابزاری که برای محدودساختن همه شمولی مضمون آیه فوق به کار گرفته می‌شود این استدلال است که آیه‌ی فوق به وسیله‌ی آیات دیگری نسخ شده است، از جمله آیه‌ی 85 سوره‌ی آل عمران که می‌فرماید: «و هر که غیر از اسلام دینی دیگر جوید هرگز از وی پذیرفته نشود، و وی در آخرت از زیان‌کاران است». بسیاری از تفاسیر به جای تلاش برای سازگار ساختن آیات با یکدیگر به وسیله‌ی قرار دادن آنها در بستر زمان و کُل متن قرآنی، اصل نسخ و ابطال را به عنوان یک ابزار ضعیف به کار گرفته‌اند. به این شیوه می‌توان به صدها آیه برچسب زد که «دیگر بجا و مربوط نیستند». در همین راستا، مفسران اسلامی به راحتی این حقیقت را نادیده می‌گیرند که آیه‌ی 62 سوره‌ی بقره تقریباً به صورت کلمه به کلمه در آیه 69 سوره‌ی مائده (آیه‌ای که اعتقاد بر این است که بعد از آیه‌ی 85 سوره‌ی آل عمران نازل شده است) تکرار شده است.
پیام تساهل آیه‌ی 62 سوره‌ی بقره غیرمستقیم است؛ مسلمانان هیچ انحصاری بر زندگی پس از مرگ ندارند، و بنابراین نمی‌توانند ادعای حقانیت انحصاری در این زندگی داشته باشند. آیه‌ی دیگری که ابوالفضل به آن اشاره نموده آیه‌ی 48 سوره‌ی مائده است، که به گونه‌ای بسیار مستقیم و روشن‌تر بیان می‌دارد که تنوع مذهبی چیزی نیست که به عنوان یک شَرّ ضروری صرفاً باید آن را تحمل کرد، بلکه یک خیر ضروری است که باید به وسیله‌ی همه کسانی که صادقانه برای حقیقت تلاش می‌کنند مورد استقبال و پذیرش قرار گیرد: «برای هر یک از شما [امت‌ها] شریعت و راه روشنی قرار دادیم. و اگر خدا می‌خواست، شما را یک امت قرار می‌داد، ولی [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده بیازماید. پس در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت گیرید. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ آنگاه درباره ی آنچه در آن اختلاف می‌کردید، آگاهتان خواهد کرد».
این آیه از لحاظ گستردگی، وضوح و صلابت چنان‌گیرا و چشمگیر است که به نظر می‌رسد فضای اندکی برای مجادله بر سر آن باقی می‌ماند. اما در اینجا نیز جریان اصلی مفسران قرآن راه‌هایی برای مسأله‌دار کردن روشن‌ترین آیات یافتند، آیاتی که معانی‌شان به‌وسیله‌ی هسته‌ی اصلی و روح تعالیم قرآنی تقویت می‌شود و در عین حال بر اعتبار آیات دیگری که دامنه شمول کمتری دارند، صحه می‌گذارند. در همین راستا ابن خطیر (متوفی 1373) به پیروی از خط استدلال طبری (متوفی 923) و دیگران، استدلال می‌کند که جوامع جداگانه‌ای که مخاطب این آیه قرار گرفته‌اند جوامع ماقبل ظهور اسلام هستند و با ظهور جامعه اسلامی همه‌ی راه‌ و روش‌های معتبر پیشین به وسیله‌ی اسلام باطل شده‌اند.[3] در اینجا نیز مفسران اسلامی به راحتی برا این حقیقت سرپوش می‌گذارند که آیه از فعل امری «فاستبقوا» (سبقت گیرید) استفاده نموده، که از آن معنای بازیگران چندگانه و هم‌عصری که برای پاداش کار خیر با هم رقابت می‌کنند، مستفاد می‌شود.
البته دلایل سیاسی و جامعه‌شناختی مختلفی برای تبیین این موضوع وجود دارد که چرا سنت تفسیر، هنگام برخورد با نگرش‌های قرآنی در قبال دیگران گرایش به محافظه‌کاری و انحصارطلبی دارد. اما این عوامل تاریخی نباید ما را در اینجا بخود مشغول کنند؛ مهمترین اقدام این است که به صراحت به این میراث محافظه‌کارانه اعتراف کنیم و راه و روشی را ترسیم کنیم که به این میراث پاسخ دهد و هم از آن جدا شود. مفسران مسلمان معاصر به سختی می‌توانند میراث محافظه‌کاری را نادیده بگیرند یا صرفاً آن را به اَشکال افراطی اسلام نسبت دهند، چرا که قرآن هنوز با میلیون‌ها مسلمان از طریق عقاید و گفتار مفسرانِ کلاسیک و سنتی خود سخن می‌گوید. اما اگر مسلمانان مدرن می‌خواهند جوامعی متساهل و کثرت‌گرا مبتنی بر تعالیم قرآنی بنا کنند، باید برای ترسیم یک راه و روش تفسیری جدید نیز آماده شوند.


[1] - سال‌ها به میلادی است (م).
[2] -salvific stages.

[1] - Muhammad ibn Ahmad al-Qurtubi, al-Jami' li ahkam al-Qur'an, Vol. 2 (Cairo: Dar al-Katib al-'Arabi, 1967), 299; translated by Mahmoud Ayoub, The Qur'an and its Interpreters, vol. I (Albany: State University of New York Press, 1984), 265.
[2] -Jane Dammen McAuliffe, Qur'anic Christians: An Analysis of Classical and modern Exegesis (Cambridge: University Press, 1991), III.
[3] - Isma'il ibn 'Umar ibn Kathir, Tafsir al-Qur'an al-'azim, vol. 2 (Beirut: Dar al-Andalus, 1966), 589; Cf. Muhammad ibn Jarir al-Tabari, Jamie'al-bayab 'an tawil ay al-Qur'an, vol. 3 (Damascus: Dar al-Qalam, 1997), 248.